سایه بازی بهرام بیضائی در آمریکا؛ نمایشی که در ایران نابود شد
نوشته شده توسط : breketid

نخستین اجرای نمایش «جانا و بلادور»، بازسازی نوینی از «سایه بازی»، یکی از قدیمی ترین شیوه های نمایشی کشورهای مشرق زمین که از هفت قرن پیش در ایران ناپدید شد و امروزه برای بسیاری هم چنان ناشناس باقی مانده است، با داستان گویی محسن نامجو و مژده شمسائی در تئاتر کابرلی کامیونیتی سنتر شهر پالو آلتو در حومه سن فرانسیسکو برروی صحنه آمد و با استقبال پرشور تماشاگران ایرانی و غیر ایرانی روبرو شد.

«جانا و بلادور»، با شکل مدرنی از شیوه های نمایشی کهن «سایه بازی»، تازه ترین اثر بهرام بیضائی، نمایشنامه نویس، کارگردان تئاتر، سینماگر، نویسنده و پژوهشگر، و انعکاسی جادوئی است از «زندگی» از طریق شعر، روایتگری، عروسک گردانی، موسیقی و افسانه که توانسته است تئاتر مهاجرت را به مقصد نهایی، یا یک تجربه خالص و پاکیزه هنری جدا از هرگونه رنگ و بوی سیاسی و انگیزه های تجارتی برساند.

نمایش «جانا و بلادور» به زبان فارسی و ترجمه انگلیسی که بیضائی آن را در رابطه با هنر از دست رفته «سایه بازی» در ایران «پاگذاری به جهانی گمشده» می خواند، حاصل پنج ماه تمرین های روزانه و تلاش های خستگی ناپذیر این کارگردان ، بازیگران، گروه عروسک گردان ها، نورپردازان، نوازندگان موسیقی، طراحان صحنه، افراد فنی و هنرمندان گرافیک، همراه با پشتیبانی مادی ومعنوی حامیان «مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد» به ریاست عباس میلانی است.

جانا و بلادور

از بروشور تئاتر به قلم بهرام بیضایی

سال ها شگفت زده سایه بازی بوده ام. شکلی نمایشی که واپسین نشانه های آن در ایران به هفت قرن پیش برمی گردد.

برای ما جانا و بلادور نه تنها کوشش برای بازشناسی و بازیابی یک شکل نیرومند نمایش از دست رفته است، که هم چنین مقابله ای است با آن استبداد تاریخی که سایه بازی ایران را حذف و نابود کرد.

سایه بازی از نیرومندترین تجربه های نمایشی بشری است. وهم یا رازآلودگی بنیادی این شکل نمایشی، نه تنها همواره خیال انگیزبوده است، که همیشه وهمه جا رازآلودگی جهان هستی را به تماشاگران یاد می آورده است.

این نمایشی است بر شعر و نثر، خواندن و گفتن، وسرودن و موسیقی، همچنان که برخوانان، چرگزها، گوسان ها، و خنیاگران دوره گرد داستانگو زمانی بیش و کم به کار می برده اند و اگر چه جانا و بلادور بر پایه اندوخته های فرهنگی ایرانی و سایه بازی گم شده آن است که در متن های ادبی کهن ستوده شده اما محتوای آن مضمونی بشری و جهانی و همه گیر است.

داستانی، ریشه های آن در اساطیر نانوشته فرهنگ کشاورزی باستان ، درستایش نیروهای باروری آب و خاک و باد و آتش، و ایستادگی و چالش آنان در برابر نیروهای ویرانگر مرگ آور!داستانی که در بازگفت های دیگری (حماسی یا مردمانه) تا امروز میان ما، هم در ادبیات و هم درقصه های مادربزرگ ها زنده است

شاید بتوان این تئاتر را نوعی تجربه تازه به شمار آورد چرا که از طریق آن برای نخستین بار، یک ژانرتئاتری ایرانی تجربه نشده، در سطح بین المللی به تماشاگر غیرایرانی ارائه شده است.

جانا و بلادور، «یک پدیده نادر تاریخی»

نمایشنامه «جانا و بلادور» که ب از چهارشنبه ۲۷ ژوئن تا شنبه ۳۰ ژوئن اجرا خواهد شد، نخستین کار تئاتری آقای بیضائی از سال ۱۳۸۴ تاکنون است.

آخرین کار آقای بیضایی پیش از این نمایش «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» بود که با نیم نگاهی به قتل های زنجیره ای نوشته شده است.

نمایشی که به شدت مورد استقبال مردم قرار گرفت اما درآن زمان با وجود ۲۴ اجرای موفق در تئاتر شهر ناگهان تعطیل شد.

آقای بیضائی از سه سال پیش به عنوان استاد مدعو، برای مدت معلومی در بخش ایرانشناسی دانشگاه «استنفورد» درشمال کالیفرنیا به تدریس اشتغال دارد.

عباس میلانی رئیس بخش ایرانشناسی این دانشگاه می گوید:«در استنفورد معمولا کسانی به عنوان استاد مدعو دعوت می شوند که در رشته خودشان سرآمد جهانی باشند. بیضائیکسی است که تئاتر ایران ، سنت تعزیه و مدرنیسم تئاتر ایران و تاریخ تئاتر ایران را می شناسد و کتابی که او بیش از ۴۰ سال پیش دراین مورد نوشته هنوز تنها کتاب درسی ما در این زمینه است.»

عباس میلانی درمورد پیدایش پروژه «جانا و بلادور» می گوید:« یک سال و نیم پس از اینکه آقای بیضائی کارخودشان را به عنوان استاد مدعو در اینجا آغاز کردند، روزی ضمن صحبت از ایشان پرسیدم که چرا یک تئاتر روی صحنه نمی آورند؟ ایشان هم گفتند که «اتفاقا فکری دارم که الان ۳۰ سال است دارم روی آن کار می کنم و مایلم آن را روی صحنه بیاورم» و از قضا یک قطعه کوچک آن را برایم خواند. من همانجا متوجه شدم که این یک چیز شگفت انگیزی است و زیبائی غریبی دارد. گفتم سعی کنیم این را روی صحنه بیاوریم. لازم بود به طور اخص بودجه ویژه ای برای این پروژه تامین کنیم که آقای حمید مقدم و خانم بیتا دریاباری با سخاوت تمام آن را در اختیار ما گذاشتند.»

آقای میلانی می گوید: «پیش از این آقای بیضائی در دو جلسه جداگانه در دانشگاه درباره سایه بازی و ریشه های تاریخی آن صحبت کرده است. این مطالعات آقای بیضائی به ما نشان می دهد که تا ۷۰۰ سال پیش در متون ادبی و در شعرهایمان اشارات خیلی دقیقی به سایه بازی بوده اما بخشی از روحانیت زیرآب آن را زدند چون معتقد بودند این شبیه سازی است و شبیه سازی هم از نظرآن ها فضولی در کارخداست.»

نمایش سایه بازی جانا و بلادور در حومه سن فرانسیسکو در غرب آمریکا برروی صحنه رفت

آقای میلانی در ادامه این سخنان درباره حوصله ، دقت و پایبندی به کاری که مستلزم به روی صحنه آوردن چنین پروژه عظیمی است می گوید:«برای من کاملا روشن است که این یک لحظه تاریخی مهم در تئاتر ایران به شمار می رود چون چیزی شبیه به این نه در خارج از ایران بلکه در داخل ایران هم تا کنون اجرا نشده است.»

نقش «زن» و وارونه سازی قراردادها

بهرام بیضائی در نمایش «جانا و بلادور» هرچند بنا برگفته خودش در پی بازیابی و نوسازی یک شکل نمایشی کهن است، اما در آن محدود نمی ماند و در قراردادهای آن دست می برد.

در شکل اجرائی آن، زن داستانگو (با بازی مژده شمسائی) را برمرد داستانگو یا صورتخوان(با بازی محسن نامجو) می افزاید و در طرح داستانی خود هم چنین، قرارداد همیشگی زنان دربند و پهلوانان رهایی بخش را وارونه می کند:

«مجلس یکم

جهان یخ زده و هرکسی جایی تک افتاده. بلادور، آن همیشه دوشیزه، نگهبان چشمه آب جهان، برقله ی تارا، می گوید به درخت سخنگو که خواب بدی دیده. دو برادرش، دروای و تش انگان، در بند دیو هفت سرند، در قلعه ی یخین. و دیو اورا عوض می خواهد، او را و خواهرش را – جانا- که نگهبان باغ پردیس است.

بلادور در جامه ی مردان، پس از بدرود با پدر و مادرش که خود در راه مرگ اند، پی دو برادرش می رود که در قلعه یخین در زنجیرند.»

دراینجاست که افسانه های گذشتگان با گویش شاعرانه زن داستانگو و مرد صورتخوان از دو سوی صحنه در متن یک موسیقی هیجان آور زنده آغاز می شود.

کم کم انعکاسی از عروسک های مشبک و برش دار سایه که از ترکیب با نور جان گرفته اند روی پرده نمایان می شود و آن ها با افسونگری و حرکات جادوئی خود، تبدیل به واسطه هایی میان دو گروه بازیگر و تماشاگر می شوند.

با آغاز جدال همیشگی خیر و شر، رقص مدهوش کننده عروسک ها، تماشاگر را از راه چشم چنان مجذوب می کند که کم کم کلام های شاعرانه، از دغدغه درک کامل مفهوم دیالوگ ها دورشده و به صورت آوایی از دل برآمده برگوش دل و جان جان تماشاگر می نشیند.

«در راه قلعه ی یخین، آنگاه که بلادور با دیوی روبرو می شود که خود را به شکل گرازی درآورده، ناگهان یکی از چاه درمی آید و گراز را به ضربتی می اندازد و بلادور را به چاه خود می برد. بلادور به زودی درمی یابد که او کشتگری هم چوپان و هم شکارچی است به نام برزوی بهادر، که فریب آهوی پل فریب جهی را خورده و به چنگ دیوان افتاده . . .»

محسن نامجو تجربه این تئاتر را کم نظیر توصیف کرد

عروسک ها در این صحنه وهم انگیز، بی محابا حرکت می کنند. درآن زندگی می‌کنند و با عبور دقیق نور، از درون قرن ها، با مضامین اسطوره ای بهرام بیضائی برای ما داستانی را تعریف می کنند از دوران حکمرانی «تاریکی » بر جهان.

بازگفت و خوانش متن را دو راوی نمایش، محسن نامجو و مژده شمسائی با بازیگری استادانه ای از طریق صدا سازی کم نظیر، امکان پذیر می کنند. درنهایت داستان نمایش یا همان جریان ستیز میان آب، باد، خاک و آتش به خلقت جهانی تازه ختم می‌شود:«...بلادور از ترس خود آینه ای می سازد. هفت سر، خود را در آن می بیند و از ترس خود از پا درمی آید و بلادور گردنش را می زند! .. جانا در باغ پردیس درمی نگرد که گرمای جهان بازآمد و گیتی دم زد و در می یابد که بار دیگر باغ نیرو می گیرد و سرسبز می شود.»

تماشاگر«جانا و بلادور» درجریان این نمایش سه ساعته بیش از هر چیز به امر مهم بازیگری و نقش بازیگر در تئاتر پی می برد.

تکلیف سختی که مژده شمسائی و محسن نامجو به بهترین نحو از عهده انجام آن برآمدند.

از سوی دیگر، کار با کارگردانی با تجربیات بهرام بیضائی به محسن نامجو فرصتی داده است تا به اجراهای شگفت انگیز موسیقی صحنه ای خود ابعاد تازه ای ببخشد و در قالب بازیگری کم نظیر هم تماشاگر خود را شگفت زده کند.





:: برچسب‌ها: د , مردم , خام ,
:: بازدید از این مطلب : 344
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 11 تير 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: