نوشته شده توسط : breketid

نمایشگاه پرتره های فروید، تکامل سبک و جهان بینی او را طی دهه های مختلف نشان می دهد

گالری نشنال پرتره در لندن، در فرصتی استثنائی و کمیاب، تعداد زیادی از آثار لوسین فروید، یکی از بزرگ ترین نقاشان معاصر را یکجا گرد آورده است.

این نمایشگاه که ۱۳۰ پرتره این نقاش برجسته را با بازدیدکنندگان مشتاقی که ساعت ها در صف می ایستند قسمت می کند، از نمایشگاه چندی قبل آثار او در مرکز «ژرژ پمپیدو»ی پاریس هم بزرگ تر و کامل تر به نظر می رسد.

تدارک این نمایشگاه که چندین سال طول کشیده، این فرصت را به مخاطبش می دهد تا با جهان پیچیده نقاشی استثنایی، به مدد پرتره هایی از اولین سال های آغاز کار او تا آخرین کار ناتمامش پیش از مرگ (در بیستم ژوئیه ۲۰۱۱) که برای اولین بار به نمایش در می آید، از نزدیک و بدون واسطه آشنا شود.

لوسین فروید

لوسین فروید بیستم ژوئیه ۲۰۱۱ درگذشت

فروید در تمام آثارش روایت خود را از جهان با شیوه و سبک و سیاق مختص به خود با مخاطب اش در میان می گذارد. برای او پایبندی بر قوانین نقاشی ارزشی ندارد و آگاهانه پا را از حد و حدود تعیین شده فراتر می نهد. از همان اولین پرتره ها در دهه چهل که او همسر اولش را نقاشی می کند، شکل چشم ها و پیشانی در نگاه اول حتی اشتباه به نظر می رسد، اما فروید به عمد می خواهد روایت خودش را از یک شخصیت با فیلتری از درون دنیای خویش با ما قسمت کند. در نتیجه ابایی ندارد که نقاشی اش غیرمعمول و حتی اشتباه به نظر برسد.

تمام آثار اتاق اول نمایشگاه که از ۱۹۴۰ آغاز می شوند، از نگاه هنرمندی سراغ می کنند که در حال پرورش دغدغه ها و نگاه ویژه خود است و این نمایشگاه- خوشبختانه- این فرصت استثنایی را به مخاطب می دهد که سال به سال با آثار مختلفی از او پیش برود و تکامل سبک و جهان بینی او را طی دهه های مختلف شاهد باشد.

اما شیوه کار فروید از ابتدا تا انتها یکسان به نظر می رسد. فروید اطرافیانش را سوژه نقاشی هایش قرار می دهد، اما از خلال چهره و بدن آنها، دنیای درونی خودش را روایت می کند. بین آدم هایی که او می کشد، به رغم اختلاف های ظاهری، شباهت های زیادی را می توان دید و سبک روایت او از این آدم ها، از دهه چهل تا آخرین نقاشی در سال ۲۰۱۱، کم و بیش ثابت می ماند.

فروید می گوید آدم هایی را می کشد که برایش جالب و مهم اند و در اتاقی که می شناسد و در آن زندگی می کند. او برای مدل هایش داستان های زیادی تعریف می کرد و حتی شعر می خواند و با غذای خوب به استقبالشان می رفت، اما به هنگام کار اجازه نمی داد که حرفی بر زبان بیاورند. در اولین سال ها همسرش، استادش و یک کلکسیونر و حتی دوست اش فرانسیس بیکن- دیگر نقاش ستایش شده قرن بیستم- را سوژه آثارش قرار داد و در «دختر با گل های سرخ» (۱۹۴۷ و ۴۸) یکی از شاهکارهایش را بر اساس چهره همسر اولش خلق کرد.

او خیلی زود به مادرش توجه نشان داد و در دوره های مختلف، به نقاشی از او پرداخت. بیشتر پرتره های مادر در اتاق سوم نمایشگاه دیده می شوند و آخرین آنها که در سال های ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۴ نقاشی شده، مادر را بر روی تخت نشان می دهد که به تلخی، گویی انتظار مرگ را می کشد.

پرتره ای از خود

درباره فروید گفته شده که هر گاه کسی را به عنوان مدل پیدا نمی کرد، خودش را می کشید. اگر حتی این حرف صحت هم داشته باشد، با این حال پرتره هایی که فروید در سال های مختلف از خودش کشیده، حال و هوای روحی و پیشرفت تکنیکی و تکامل جهان بینی او را در سال های مختلف به ما نشان می دهد و یکی از بهترین راه های شناخت جهان این نقاش را رو در روی ما قرار می دهد.

با کنار هم نهادن این پرتره ها از دهه چهل تا این اواخر، می توان به درون جهان فروید نفوذ کرد؛ چه آنجا که با صورت غیر عادی و تهدید آمیز خود به ما نگاه می کند و دو بچه در گوشه کوچکی از سمت چپ نقاشی به ما خیره شده اند (بازتاب ترس او از جهان و مناسبات معمولش) و چه آنجا که در «انعکاس» در سال ۱۹۸۵ با نقاشی کردن صورتش یکی از بهترین آثارش را خلق می کند: نگاه کنید به چشم هایی که به سرخی می زنند و قلم مویی که به نظر می رسد حتی گاه با خشونت حرکت کرده و رنگ هایی که بارها و بارها بر روی هم قرار گرفته اند و هر حرکت قلم مو نشان از حس و حال آن لحظه دارد و لایه های مختلفی از حس های گوناگون را به نقاشی اضافه می کنند و سایه روشن هایی که تمامی حس های درونی سوژه- خودش- را بیرون می کشد و افکار او را برهنه می کند.

اتاق های آخر نمایشگاه شاهکارهای بیشتری را در دل دارند و با نزدیک شدن به آخرین سال های کار فروید، پختگی و کمال بیشتری را شاهدیم. در اتاق هشتم، چهار نقاشی او از زن چاقی به نام سو تیلی، معروف به «سو گنده»، تمام جهان فروید را خلاصه می کنند و اوج توانایی او را در خلق پرتره هایی نامتعارف با ما قسمت می کنند.

تابلوی "سرپرست خفتۀ خیریه" از معروف ترین آثار لوسین فروید است

در پرتره «برهنه با صندلی سرخ» (۱۹۹۶) نقاشی از کادر معمول خارج می شود و فروید ابایی ندارد که در گوشه سمت چپ به فریم نقاشی اضافه کند یا در لوئیزا(۱۹۹۸) برای نقاشی کردن دست مدل اش یک تکه کوچک از یک بوم دیگر را به پائین نقاشی بیفزاید و بی اعتنایی اش را به جهان بسته و قواعد از پیش تعیین شده اش موکد کند.

نوه زیگموند فروید معروف، در واقع جهان روانشناسانه پدربزرگش را در حال و هوایی متفاوت دنبال می کند. او در طول دهه ها آدم های مختلفی را سوژه نقاشی هایش قرار می دهد، اما در همه آنها، از زنانی بسیار تکیده و استخوانی تا چاق و فربه، نگاه نقاشی را می توان حس کرد که زندگی را دوست ندارد و به نقاشی به عنوان یک درمان نگاه می کند.

در واقع فروید در صورت و بدن مدل هایش زیبایی را جست و جو نمی کند و بر خلاف بسیاری از نقاشان طول تاریخ، سعی دارد تصویر نازیبایی از بدن و صورت انسان ها ترسیم کند. در هیچ کدام از بدن های برهنه نقاشی شده توسط فروید، حس اروتیکی نمی توان یافت و برعکس تصویر دیگری از انسان ها که تلخ و سرد و دردناک به نظر می رسد خلق می شود.

در واقع فروید در تمام طول دوره کاری اش در حال برداشتن ماسک زیبا از صورت و بدن انسان هاست. در کنار پیکاسو که غالباً به شکل استعاری در حال برداشتن ماسک از صورت و ورود به درون پیچیده انسان هاست، فروید علاوه بر صورت، با کشیدن بدن های مچاله شده، انسان را به معنای واقعی "برهنه" می کند؛ فارغ از پوستی که ما را زیبا نشان می دهد. فروید در واقع پوست انسان را می کند و لایه ای را از روی درونیات پنهان ما برمی دارد. می ماند استخوان ها و رگ هایی بیرون زده و بدنی ملتهب که درد و رنج انسان را می توان در آن حس کرد.





:: برچسب‌ها: توکیو ,
:: بازدید از این مطلب : 297
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 14 اسفند 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: